نتایج جستجو برای عبارت :

شماها همه فن حریفید

شما انسان ها دقت کردین
که در تمام این سالها
و سالهای قبلی
هر وقت من اومدم اینجا نوشتم
یعنی ناخوداگاه venting رو انجام دادم؟
و شماها همه رو خوندین؟!
یعنی الان شماها قربانی پروسه venting هستین مفعول های خاک تو سردون؟ :)))) الان شماها مفعولین مفعول! 
اینقد فهمیده تر از بچه هاتون باشید ، اینقد دخالت کنید توی تمام تصمیمات زندگیشون 
اینقد بخاطر  ترس از شکست خوردن بچه هاتون بشکل یه عقل کل وارد تمام مراحل زندگیشون بشید 
تا گند بزنید به زندگیش
گند بزنید به شخصیتش
کند بزنید به احساساتش
گند بزنید به کل وجودش ، به کل زندگیش
باشه؟
شماها بهترین پدر و مادر دنیایید ، هیچ پدر و مادری دلسوز تر از شماها نیست ، خب؟ 
اینقد فهمیده تر از بچه هاتون باشید ، اینقد دخالت کنید توی تمام تصمیمات زندگیشون 
اینقد بخاطر  ترس از شکست خوردن بچه هاتون بشکل یه عقل کل وارد تمام مراحل زندگیشون بشید 
تا گند بزنید به زندگیش
گند بزنید به شخصیتش
کند بزنید به احساساتش
گند بزنید به کل وجودش ، به کل زندگیش
باشه؟
شماها بهترین پدر و مادر دنیایید ، هیچ پدر و مادری دلسوز تر از شماها نیست ، خب؟ 
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خطاب به شطرنج‌باز نوجوان آقای آرین غلامی: «خدا ان‌شاءالله شماها را حفظ کند. خدا ان‌شاءالله شماها را برای اسلام، برای این کشور نگه دارد... خیلی خوشحال شدم آقای غلامی، آقای آرینِ گل. خوشحالیم که بحمدالله شماها را داریم. برای آینده‌ی کشور شماها سرمایه‌اید؛ این سرمایه را نگهدارید.» ۱۳۹۷/۱۲/۰۵سایت نوجوان خامنه ای براساس این بخش از بیانات رهبر انقللاب، لوح «سرمایه آینده» را منتشر می‌کند.
       
واقعا دیگه نمی‌تونم. دم شماها گرم که می‌تونید بار این‌همه مسئولیت رو به دوش بکشید. دم شماها گرم که می‌تونید این‌همه رنج رو تحمل کنید و به رنج خودتون اضافه کنید. تسلیمم. تمام تلاشم رو کردم، اما واقعا اهلش نیستم. و این دلیل برتری من به شما یا بالعکس نیست. تو همین روزها و با همه‌ی این چهره‌ی زشتی که براش درست کردن، به راه دین برمی‌گردم. دین من در تایید یا حمایت از هیچ حکومتی نیست. دین من هر آن‌چه که خدا بهش حکم داده‌ست. بعد از سال‌ها نماز خوند
و نگذاشتم حرفش به آخر برسد که دوباره کاسه صبرم سر رفت :«هیچ چی تموم نشده! تو هنوزم داری #دروغ می گی! میرحسین نباخته، اتفاقاً میرحسین انتخابات رو بُرده! شماها #تقلب کردید! شماها دروغ میگید! اکثریت جامعه ما بودیم، اما شماها #رأی مون رو دزدیدید!!!» 
 
سفیدی چشمان کشیده اش از عصبانیت سرخ شد و من احساس می کردم دیگر در برابر این مرد چیزی برای از دست دادن ندارم که اختیار زبانم را از دست دادم :«شماها میخواید هر غلطی بکنید، همه مردم مثل گوسفند سرشون رو بن
تو اره‌ای اونم اوره. منم شمسی‌کوره‌ام لابد دیگه. جمع سه‌تاییمون یه استعارست از همه. بنظر خودمم هست. احساساتی که باهاتون تجربه کردم هموناییه که هر کسی یبار تو زندگیش داشته. لحظه ای که تمام وجودت از خوش‌حالی پر میشه و گریه‌ت میگیره و لحظه ای که از درد نفست بالا نمیاد و حس میکنی که قلبت مچاله شده. بنظرم اینا وجودشون لازمه. واسه تمام ادما. واجب تر هم اینه که اینا رو با یه ادم تجربه کنی. امان از دست این ادما. تمام زندگیم شده اهمیت دادن بهشون. ولی خ
سپس به نگاهش که دوباره در برابر آتش زبانم گُر گرفته بود، دقیق شدم و مثل اینکه به همه چیز #شک کرده باشم، پرسیدم :«اصلاً شماها چی هستین؟ تو کی هستی؟ بچه ها میگن #بسیجی های دانشکده همه نفوذی ها و خبرچین های اطلاعاتی هستن!» 
 
و واقعاً حرف های دوستانم دلم را خالی کرده بود که کودکانه پرسیدم :«شماها واقعاً گرای بچه ها رو میدید؟؟؟»...
 
ادامه داستان در ادامه مطلب...
 
متن کامل داستان در پیام رسان های اجتماعی تقدیم حضورتان
 
https://eitaa.com/dastanhaye_mamnooe
https://sapp.ir
خیلی ذوق نکنین رفقا و فرزندانم،
کسانی که خیلی پیر درون فعالی دارن،
معمولا فقط همین یه مورد خوب بلدن، یعنی خوب تصمیم بگیرن، خوب برنامه ریزی کنن، و ...
بلد نیستن که دل کسی رو به دست بیارن، بلد نیستن صبور باشن (قبلنم توضیح دادم)، بلد نیستن خوب و دلنشین و صبورانه رفتار کنن.
شماها همتون، اعم از دختر و پسر، بابا لنگ درازو دیدین.
دیدین اون جرویس خیلی صبور و قابل اعتماده؟ خیلی صبوره و باهوش.
این قسمت صبر و حوصله رو کسانی که پیر درون دارن، فاقدش هستن.
فکر
اگر نظر نگذاری ، انتظار نظر دارند. 
نظر بگذاری ، میگند چرا تبلیغ وبت میکنی؟ 
اگر دنبال کنی و نگی ؛ میگند چرا نمیگی ما حواسمان نیست.
دنبال بکنی و بگی ؛ میگند : این روشها منسوخ شده ، برو. 
این حرفها یعنی خفقان ، دیکتاتوری 
اگه نظر منرا تبلیغ میبینی با آن دیده ی عقب ماندت! منتشرش نکن. حذفش کن. 
در ضمن : یعنی نمی خواهید ردپایی از خواننده برای شما باقی بماند.؟؟؟ 
بجای جروبحث ، همین حالا نظرات منرا که با تهمت تبلیغ معرفی میکنی! حذفش کن ، از انتشار درش ب
بعد از 6 ترم تحصیل رشته پزشکی، یه درس به نام آمار رو با 9 افتادم! آماری که به درد سگ نمیخوره! 
نمیدونم چطور قراره دوباره خوندنش رو تحمل کنم.
Embarrassment 
از نظر بقیه، از نظر شماها، از بیرون، خیلی لوس بازی به نظرمیاد برای یه همچین افتادنی ناراحت باشم. ولی صادقانه ناراحتم. احساس میکنم قلبم رنگ پریده شده
سلام و عرض ادب به شما  گپمون خاص ادمیناش باکلاس‍♂️ ممبر هاش آس مدیرش از اون باحالاس جای شماها توی قلب ماهاس❤ جای بی ادبا تو لیست سیاه ست درخواست پیوی و بحث سیاسی ممنوع ویس ازاد در صورت رعایت کردن احترام بزارین
ادامه مطلب
شماهایی که میگم
شماها انسان نیستین
شما یه مشت نفهم آشغالید! 
یه مشت عوضی که توهم انسانیت دارید.
شماهایی که منو باگذشته ی من مقایسه میکنید.
شماهایی که یه رفتار اشتباهمو که خیلی وقته ترک کردم و دیگه تکرارنکردم ,صد هزاربار توی صورتم زدین شماها عوضی اید نه انسان.
همونطور که زمین خیلی گرده نمی تونم ببخشمتون.
بخشیدما! خیلی بخشیدم
ولی می بینم که اصللللن دیگه لیاقت بخشش ندارید.
برید بمیرید.
من یه نفر توی گذشته یادم میاد چه کرده عمرا به ذهنم اجازه بدم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان
یه سوال داشتم...
زندگی رو چطور میگذرونید؟(حس و حالش رو بگین لطفا)
مثلا با ناامیدی یا باخوشی یا افسردگی البته خدانکنه مثال زدم...کامل شرح بدید ببینم زندگی شماها چجوریه...من خودم این روزا حس و حالم خیلی کلافه کننده هست...
خونه پر از حال خوش بود. خونه به اعتبار آدمهاش خونه میشه و صدای خنده هاشون دوباره خونه رو خونه کرد...علی و پرهام فوتبال دستی بازی میکردن. فرشید و بابا حکم؛ سپهر و سعید شطرنج. مریم و ستایش و ترمه ترنم هم منچ...
شما تصویری از این قاب که توصیفشون کردم می دیدین عاشقشون نمیشدین؟!
میشه به عنوان یادگاری ، یه جمله (یا حتی بیشتر) برام بنویسی؟مثلا دوست دارم مهمترین درس و تجربه ای که توی زندگیت به دست آوردی رو واسم بنویسی
یا یه خاطره ی قشنگ
یا حتی پیشنهاد ، انتقاد  یا نصیحت
فقط دلم میخواد پس از مدتها یه حس و حال خوب توی یکی از پستهام توسط شماها برام ثبت شه
پیشاپیش مرسی:)
یا خدا واقعا خجالتی ام!
 
دو تا از استادا امروز بهم گفتن!
 
واسه همینه وسط ندارم.
در حالت عادی در حال خجالتم،
 
و یه وقتایی وقتی مجبورم، توی دفاعی جایی، باید خجالت رو بردارم و اصلا بلد نیستم در اون وسط حرکت کنم.
 
برای همینم هست که نوشتن رو دوست دارم.
 
توی نوشتن بدون اینکه شماها رو ببینم میتونم حرفای دلم رو بزنم.
:)))
یا فحش بدم :)
 
 
یه آقایی که داریم با هم آشنا بشیم بهم گفت که من هیچ وقت به دخترها زیاد زنگ نزدم و نمیزنم. دختر پر رو میشه زیادی بهش زنگ بزنی.
البته اینم بگم بخاطر شارژ و پول و این مسائل نیستش. چون اتفاقا با هم که بیرون میریم خسیس بازی در نمیاره. بیشتر از هزار بار امتحانش کردم ولی خساست اصلا توی خونش نیست. حداقل برای من نبوده و با رفقاش هم که دیدمش خوب پول خرج میکنه براشون. پس مطمئنم بحث پول شارژ نیست. 
شماها فکر میکنین چه دلیلی داره که همش من باید بش زنگ بزنم؟ الب
شماها بلد نیستین وبلاگهای غیرفعال رو آنفالو کنید؟! آموزش بدم؟ ها؟ یا تنبلین؟!! ... یا نکنه واقعا امید دارین بیام اینجا بنویسم؟!خداییش چراا اییینهمه هنوز بازدید داره اینجا؟خوبه حالا اکثرشم دری وریه ، عاقلانه نیست! ... هعی ، ، از دست شما...
 
در حالت عادی:_بچه کجایی؟_فلان جا!_عاقا من عاشق فلان جام!حالت دوم:_بچه کجایی؟_قزوین!!_قزویییین[یک متر فاصله میگیرد :| ]عاقا درباره همه شهرا یه چی میگند درباره ماهم میگند دیگه,شماها چرا باور میکنید:|+مبهم؟!خدایی یه ایمیلی چیزی بده بعد برو,بیمعرفت بازی درنیاریا++ در راه‌آهن^^
بسم الله الرحمن الرحیم دوست عزیز
زمینی که رویش راه می روی مین گذاری شده خیلی باید مواظب بودقدم برمی داری مین کانال تلگرام منفجر میشهاون ور تر قدم می گذاری کروکودیل نفس اماره باندازه قد و قامت شما دهان باز می کندتصمیمات جدی ای در اتاق فرمان دنیا گرفته شدهتصمیماتی که هیچیک از مسافرین دنیا حتی شما از آن مستثنی نیستید❗همه شماها رو می خواهند از این تفریحگاه دنیا اخراج کنند
اخراج حتمی است ❗بسیاری از شماها صلاحیت ماندن در این دنیا را ندارید!مسا
 
یه پذیرش از ام ای تی شعبه بوستون دارم، با استادی که بی اندازه ناز و دوست داشتنیه. عین استاد فوقمه، سفیده، کچله، پیره، مثل باباهاست. درازه، دقیقا شمایل یک پدر رو داره.
 
یه پذیرش از ام ای تی شعبه اصلی دارم، با استادی که جوونه و یه دیکتاتور به تمام معنا به نظر میرسه. خیلی واسه خودش منم منم داره. 
استاد پیره باسواد و دوست داشتنی و نازه.
 
از یه طرف بوستون رو دوست دارم.
 
از طرفی اگه همه چی خوب پیش بره میخوام بمونم کانادا و رشد کنم. البته باید ببینم
سلام دوستان حالتون خوبه؟ چه خبرها روزهای پایانی سال حتما همگی در حال بدو بدو و انجام کارهاتون هستین. 
دلم برای اینجا نوشتن و برای همه تون تنگ شده بود. این مدت کجا بودم خودم هم نمیدونم دقیقا ولی دوست دارم بنویسم و نوشتن اینجا برام کلی حس خوب و انگیزه ایجاد می‌کنه. دلم میخواد اینجا بنویسم و عین قدیما همون چند تا دوست خوبی که داشتم بیان برام نظرشون رو بگن که همیشه برام باارزش بود و انگار میتونم از زوایای دیگه به موضوع نگاه کنم و چقدر بهم کمک میک
✍️پشت تلفن بهم گفت میخوام ببینمت ... ولی لرزش صداش بهم می گفت که خبر خوبی نیس ...رسیدیم سلام و احوال پرسی عادی ...روی صندلی ها نشستیمکنار خیابونروبروی فضای سبزحرف میزدیم . . .وسط حرفاش گفت یعنی راهمون اینجا از هم جدا میشه ؟! . . .چی میشه جواب این جمله رو داد ؟ . . .دلم میخواست فقط نگاش کنم . . . . . . .کاش زبون چشمامو بلد بودی .................................................چه حرف ها که درونم نگفته میماندخوشا به حال شماها که شاعری بلدیدرضا احسان پور
#سین_میم_حا
به مامانم گفتم از اجتماع بدم میاد و تحمل مهمونی برام عذابه لیکن مایل به شرکت در مهمانی خدا نیستم شماها برید خوش بگذره:دی)
داداشم امروز به طور رسمی اتاقمو جارو زد بعدم گردگیری کرد
در ایام قرنطینه رابطه عشقی بسیار عمیقی بین من و غذاهام برقرار شده ،وقتی که میبینم تو قابلمه اضافه موندن واقعا آروم و قرارم رو از دست میدم و..(این قسمت چرا چاق میشویم:|)
 
دیشب کلی غرغر نوشتم 
خیلی! اینقدر که تهش میخواستم گریه کنم! از چی؟ شلوغی! 
اعصابم خرد شده بود 
تنها راهکارم این بود در برخورد با ارباب رجوعهام واسه دل خودم بگوبخند بازی در بیارم :| که بتونم سرشون غر بزنم! که چی کار می کنین شماها با خودتون؟ چی خوردی مریض شدی؟ و...
ولی تهش نمدونم کجا بود بالاسر یکی بودم
گفتم خدایا شکرت که سالمم، که هستم 
که بالاخره میام بالاسر اینها 




خدایا این قلیل از ما به کرمت بپذیر 
مادر گرام ترشی هفت بیجار گذاشته بود (دارین شماها؟)
بعد آورد سر سفره برنجو که کشیدم گفتم یکم ترشی به من بدین ترشی رو گذاشتم رو اولین قاشق برنجم و به سمت دهان مبارکم بردم و بعد اون دیگه رنگ زندگی رو ندیدم
این جانب زنده زنده سوختم ... آتیش کشیدم....  
بعد از این حادثه گوش چپ 100% گوش راست 60% زبان 100%  زبان میانی 100% حلق 100% معده90% دچار سوختگی شدم .
به نام خدای شاعرها
♨️ گزارشی خودمانی از دوساعت تنفس در کارگاه نقد شعر
"خوشا به حال شماها که شاعری بلدید"
صفاری نیامد.‌ و چقدر بد است که گاهی به یُمن تلگرام!!!! فقط یک آیدی از دوست شاعرت داری که به درد تماس گرفتن نمیخورَد. صفاری نیامد و من امروز گم شدم. اما نه در خیابان و نه در حوزه هنری. گم شدم در واژه، در کلمه، در احساس، گم شدم درخیال، در ذوق، در دفترشعر. دختران همه جوان بودند و
ادامه مطلب
واقعاً تصمیم‌گیرهای فرهنگ هنوز بعد از چهل‌ویک سال به راه‌حلی اصولی‌تر از جمع کردن دیشا از پشت‌بوما دست نیافته‌ن؟!
پ.ن.۱. شکار لحظهٔ زیر (:دی) مربوط به چند روز پیشه که اتفاقی افتادم پشت این ماشینه که پر از دیش بود...
پ.ن.۲. ما خودمون دیش و ماهواره نداریم. شماها دارین؟
شاعر که شدم، 
آسمان را دوست دارم.
 زمین را عاشقم. 
ماه را می ستایم.
 برگ های درخت را می بوسم. 
عطر گل ها را نفس می کشم. 
سنگ را دلسوزم بر ماهیت سختش. 
از پروانه نشدن پیله ای دلگیر می شوم.
 از خشکیدن غنچه ی نشکفته ، می میرم. 
نامم چیست؟!
 شاعر؟! 
عاشق؟!
 دیوانه؟! 
فقط می دانم مثل شماها دانشمند نیستم. 
معروف نیستم. 
فقط یک آدم معمولیه با احساس!
 #فاطمه_جلائی_زاده 
@sorna_paradise
http://t.me/sorna_paradise
واکین فینیکسواکین فینیکس در هفتاد و هفتمی مراسم جوایز گلدن گلوب ( Golden Globe 2020 ) جایزه شایسته ترین هنرپیشه نقش نخستین مرد را برای فیلم «جوکر» اخذ کرد . وی توانست آدام درایور را که حریف اصلی‌اش بود , ناکامی دهد و جایزه گلدن گلوب 2020 را از آن خویش نماید .
 
وی در اولِ صحبت‌هایش از گلدن گلوب قدردانی کرد که غذاهای سوای گوشت را برای ارتقا تدبیر در رابطه تغییرات آب و هوا سرو کردند . وی این جنبش را یک تکان جسورانه نامید و به دنبال 
بهترین سیستم های هوشمند هتلی باید چگونه باشند؟ و عملکرد مناسب آنها به چه صورت است ؟از کجا بفهمیم سیستم ها هوشمند هستند ؟
اینه ها همه سوالاتی است که شاید خیلی از شماها دوست داشته باشید بدونید که هتل هوشمند چطوری معروف و خدماتی بی نظیر ارائه میدهند...
ادامه مطلب
ماییم و نوای بی نوایی بسمه الله اگر حریف مایی 
« هرکی با ما درافتاد ورافتاد » 
در قاموس ما ترس نیست حالا میخواد آمریکا باشه یا اروپا و اسرائیل. 
شما که تهمت ترس به من میزنی ، آگاه باش. ما بهمین راحتی از دشمن نمیترسیم. 
عزیزان من خودم اخبار گوش میدهم ، نیازی به تفسیرهای شما ندارم. اخبارهای داخلی هم گوش میدهم. 
اصلا حرف و حروف شما چیست؟ 
 
بگذریم.
 
کسی مثل من چیزی برای از دست دادن ندارد پس از آمریکا برای چه بترسم ؟ 
من وطن پرستم ولی شماها با پیامه
زشته که آدم 29 سالش شده باشه و دفعه اولش باشه که میره شمال؟؟اینجا جاده چالوس، سیاه بیشه! الان از فرط مه غلیظ صبحگاهی، چشم چشمو نمیبینه! شماها چطوری زندگی میکنید اینجا؟
نصفه شب مارو از جاده چالوس آوردن، از کل لذت زیباییهای این جاده فقط تهوع پیچ در پیچش نصیب ما شد! مخصوصا که پشت سریمون هی میگه تو رو خدا! چرا اینجوری میره؟؟ و شوهرش مدام تذکر میده که راننده جوری نمیره! جاده این‌جوریه!
سلام.
تو این مدتی که اینترنت ها رو قطع کردن فکر کردم کلا نمی تونم بیام وبلاگم رو چک کنم پیام ها رو جواب بدم چون همیشه عادت کرده بودم اول تو گوگل " بیان ورود " رو تو گوگل سرچ کنم بعد بیام وبلاگم.
الان یادم اومد خب چه کاریه، می تونم www.bayan.ir  رو  بالای گوشی سرچ کنم.
این شد که در اولین فرصت گفتم یه پیام بزارم و بگم که من حالم خوبه
امیدوارم شماها هم حالتون خوب باشه.وبلاگمو که چک کردم دیدم به به تعداد دنبال کننده هامم زیادتر شده
✍ دوستان عزیز سلام
 
از این پس فایل‌های انگیزشی، مهارتی و روانشناختی بصورت کلیپ به اشتراک شما عزیزان گذاشته میشه امیدوارم که مورد پسند و رضایت شما باشهاگه قصور و کوتاهی در مطالب از اینجانب دیدین به بزرگی خودتون ببخشید هدف من فقط و فقط یادآوری این مطالب به شماها هست چرا ک میدونم همگی شما از مدیران موفق این کشور هستین و من واقعا در برابر شما بزرگواران قابل مقایسه نیستم.
بابت همراهی تک تک شما صمیمانه تشکر و قدردانی میکنم.
واقعا مچکرم
✍ مروت
باخت به الهلال و حذف از لیگ قهرمانان آسیا، کسب 4 امتیاز از سه بازی لیگ و نهایتا اخراج تو هفته سوم. بله! قطعا این بهترین خبری بود که تو این هفته‌ شنیدم. آدم فروشی هیچ وقت نتیجه نداشته آقای برانکو. این رو باید از سرنوشت بعضی از بازیکنات می‌فهمیدی که نفهمیدی یا نخواستی بفهمی. شماها که بالاخره تاوان پس میدین، مهم اینه، سَر خُم می سلامت.
ساعت از 9 صبح گذشته بود که من متوجه تن گرمم روی تختم شدم. یک ساعت هم خواب و بیدار موندم. ولی تو همون حال هم فهمیدم امروز یه چیزی از من کمه! انگار قسمتی از روح من یه جا مونده. حس ناقصی ای دارم که نمیدونم ماهیتش رو. چند روز پیش احساس میکردم اون جایی از وجودم که روح و جسم با هم تلاقی میکنن، درد میکنه و ضعیف شده. به مامان اینا که میگفتم ازم میخندیدن و با چشم تنگ شده بهم میگفتن دردت،  درد بی دردیه. خوشی زده زیر دلت! به حرف شون گوش ندادم، عوضش کلی پرداختم ب
به نام خداسلام علیکم و رحمة الله و برکاتهمتاسفانه عده ای مدام دم از انقلابی بودن و پیروی از مقام معظم رهبری (حفظه الله ظله) می زنند ، ولی موضع گیری شان در مورد فساد در ایران ، همان موضع گیری دشمنان مقام معظم رهبری است.چرا قبل از سخن گفتن اندکی فکر نمی کنند؟چرا خود را انقلابی می نامند ولی نمی روند تا سخنان رهبر انقلاب را بیاموزند و فقط همان را ترویج دهند؟نظر رهبر انقلاب در مورد فساد این است :" البتّه نسبت فساد در میان کارگزاران حکومت جمهوری اسل
 
گریه بر مظلوم،فریاد مقابل ظالم
 
#امام_خمینی (ره) : 
 
امام حسین با عده کم همه چیزش را فدای اسلام کرد، مقابل یک امپراطوری بزرگ ایستاد و(نه) گفت. بچه ها و جوانهای ما خیال نکنند که مسأله،مسأله ملت گریه است ،این را دیگران القاء کردند به شماها که بگوئید ملت گریه. آنها از همین گریه ها می ترسند برای اینکه گریه ای است که گریه بر مظلوم است،فریاد مقابل ظالم است. صحیفه نور،جلد 10،صفحه 31
بیانات امام خمینی(ره) در جمع علمای غرب تهران
مورخ:1358/07/30
 
یه عاملی که نمیذاره من درست تصمیم بگیرم برای چند ماه آینده ام ، خانواده امن...
گاهی میگم گناه دارن بذار برگردم پیششون باشم...
گاهی هم میگم پس استقلالم چی میشه ؟؟؟
و گاهی یه تماس تلفنی ساده ، یه مسخره بازی ساده ، یه لحن حرف به ظاهر ساده اشون، باعث میشه تصمیم بگیرم که به هیچ وجه استقلالم رو زیر پا نگذارم و برم دنبال زندگی خودم !!!
وقتی با شوق و ذوق میگم اره فلان تاریخ امتحان فلان رو دارم ، یا مثلا فلانی گفته بیا بهت کار میدم ، یا وقتی فکرهام رو درمیو
ببین عزیزم؛ تو واسه من تموم شده ای.
برا من تموم شدی تو. دیگه وجود نداری.
برام مهم نیست. خوشحالم ازین بابت. ۹۰ درصد مردای سن بالا ازینا هستن که اگه یه دخترو بشناسن که عکسای لختی مثلا از خودش میزاره یا رفته کانادا جایی بدو بدو میرن تو اینستا فالوش میکنن بعد ک.ص لیسی شم میکنن. که یه پیزی هم یه روزی ازون دختر به اینا بماسه.
چقدر تاپاله هستید شماها.
سن بالا ها شما باشید وای بحال جوونا.
بچه بنظرتون یه پسر خجالتی میتونه یه وست پسر خوب باشه؟
بنظر من اولین
 خداوند ان‌شاءالله که به شماها اجر بدهد، صبر بدهد. [حاج قاسم] زندگی‌اش هم برای شما امتحان بود، شهادتش هم برای شما امتحان است. رنج زیاد است، غصّه بزرگ است، امّا اجر هم به همین اندازه بزرگ است. بایستی تحمّل کنیم، بایستی از خدای متعال راضی باشیم؛ بالاخره هر کسی از این مرحله‌ی زندگیِ این نشئه به نشئه‌ی بعد عبور خواهد کرد -همه عبور میکنند: من، شما، دیگران، همه؛ جوان، پیر- نوع عبور کردن مهم است؛ ...
ادامه مطلب
اول از همه سلام به همگی
راستش ما شاید توی این وب فیکشن آپ کنیم
برناممون هنوز مشخص نیست
ولی خوشحالیم به شماها پیوستیم
شاید بهضیاتون منو بشناسین، من فریمام دوست روشنا
با یکی از دوستام این وبو زدیم
خوشحال میشیم به وبمون سر بزنین
 
 
چند روز پیش این پیام رو توی تلگرام از یکی از شماها گرفتم، خیلی برام عجیب بود همیشه فکر می‌کردم توی وبلاگم مشخصه خیلی هم بداخلاق نیستم :دی واقعا چقدر برداشت‌ها می‌تونه با خودِ واقعی آدم‌ها متفاوت باشه. همین بهانه‌ای شد که این پست رو بذارم که شما بیاین کامنت بذارین و برداشتتون رو در مورد من بگید. امکان نظر به صورت ناشناس رو هم فعال کردم. :)
 
بهم میگی مجبور نیستم همه رو دوست داشته باشم

نمیدونم شاید ... 
اما میخام اینو بدونی که من همه رو دوست ندارم 
کلا دایره دوستای من خلاصه میشن ب ۴ نفر ... 
۴ نفری ک ازشون فاصله گرفتم ... اونم خیلیی زیاد 
بی معرفتم . بی مرامم احمقم همه اینارو میدونم و بخاطرش هم متاسفم
اما تنها چیزی ک میخام بدونی اینه که من هنوزم دوستون دارم و بهتون فکر میکنم
یاسمن . تارا . نرگس و گوهر شماها تنها ادمایی هستین ک دلم میخاد همیشه داشته باشم.... 
انتظار باور ندارم اما این حرفا
من و شما همان طلبه یا معلم پیش از انقلابیم. یکی از شماها معلم بود، یکی دانشجو بود، یکی #طلبه بود، یکی منبری بود، همه‌مان این‌طور بودیم؛ اما حالا مثل عروسی اشراف عروسی بگیریم، مثل خانه‌ی اشراف خانه درست کنیم، مثل حرکت اشراف در خیابانها حرکت کنیم! اشراف مگر چگونه بودند؟ چون آنها فقط ریششان تراشیده بود، ولی ما ریشمان را گذاشته‌ایم، همین کافی است!؟ نه، ما هم مترفین میشویم. والله در جامعه‌ی اسلامی هم ممکن است مترف به وجود بیاید. از آیه‌ی شریف
یه نکته اساسی رو باید آویزه گوشمون کنیم جمله طلایی :" به من چه و به تو چه"
یعنی حالم داره بهم میخوره از این حجم از فضولی
آخه یکی نیست بگه به تو چه ربطی داره ک پروپوزالمو تصویب کردم یا نه! یا دوستم میگه میام دفاعت! یکی نیست بگه کلوچه من صدبار بهت گفتم بیا پیشم بعد ناز و گوز میکنی میگی بابام نمیزاره الان میگی میخوام بیام دفاعت؟! بیلاخ باووو 
عصابم شدیدا ریخته بهم
از اون طرف در دهن فامیلارو گل میگیری ک انقدر نپرسن چرا ازدواج نمیکنی از این طرف دوستای
من وحشی ام نه حسین
من فحش میدم و فحش میخورم نه حسین 
صدای وق وق منه که از خونه میره بیرون نه حسین
لعن و نفرین ننه ی منه که به دخترش می خوره نه لعن و نفرین ننه ی حسین به اون. 
من عرضه نداشتم همسر پیدا کنم و نه حسین! 




اتفاقا تو جواب یکی از کامنتها نوشتم که قبل طلاق فقط منفی هاشو می دیدم (خریت!) و بعد اینکه اون گفت نمیخوامت خوبیهاش اومد جلو چشمم 
و کدوم خوبی ای از این بالاتر که اون می تونست منو از این خونه ی لعنتی ببره بیرون با عزت 
میگن در هر حالتی که باشی باید یکی از این دوتا درد رو تحمل کنی:
درد ناشی از منظم بودن 
درد ناشی از افسردگی ِ تلاش نکردن
 
بلاخره باید کی از این دوتا بالایی رو انتخاب کرد. این روزها دست و پا میزنم که بتونم نظم رو تو خودم نهادینه کنم. شماها در چه حالین؟
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



 
گاهی اوقات باید اینها رو دید ..
تا بتونیم به آدمایی که میگن :
شماها وابسته کیا میشین ؟؟ 
اونها فقط به فکر خودشونن 
اونها از علاقه شماها سو استفاده میکنن تا پول در بیارن 
اونا هیچ کاری نمیکنن ج
یکی از دارایی های درخشانی که بهش افتخار می کنم، این هست که در هر شرایطی می تونم وضعیت خرسندی رو برای خودم رقم بزنم و کلا قصه زندگیم وابسته به هیچ قهرمانی نیست. البته که حال خوبم رو تا حد زیادی به دوستانم مدیونم، همیشه گفتم از نظر داشتن دوستان خوب، من رو می تونید جز خوش شانس ها دسته بندی کنید. اسم دوستانم رو هم نمیارم چون بهرحال دشمنانی هم دارم که چهار چشمی حواسشون به همه چی هست:دی
ناراحت نیستم که دشمن دارم از همین دور براشون دست تکون میدم و میگ
متن آهنگ روح تس
آآ ، پایی نبود ، سرگردون ، بدن به بدن
با اینکه نمیتونم رو زمینِ پوسیده ی شماها قدم بزنم
با اینکه بارِ گناهِ شما رو ، با وجودِ عقیده به خدا رو
رو دوشم میکِشم و سنگینم ، ولی من خودِ تسکینم
سفرم توو کالبدِ انسان ، به جستجوی بانوی پنهان
ادامه مطلب
امشب قسمت دوم پنگوئن های امپراطور رو میدیدم
البته شماها که به حد کافی قدیمی نیستین در این وبلاگ
نجفی و سجاد و جدی و صبا (اونیکه برق میخوند) و علی و دو سه نفر دیگه یادشونه
به حد کفایت توضیح دادم درباره ش
این قسمت دو کپی قسمت یک هست!
من نمیدونم چرا اینو ساختن.
مجبور بودین یه چیزی رو کپی اون یکی بسازین؟!
:|
بچه ها
شما جای من بودین
با شناختی که از جدی گرگ زاده دارین
بهش میگفتین که میخواین معرفیش کنین به این دوستم توی انتاریو و یا دختر داییم توی ایران ک
#حاج_حسین_یکتا 
فرمانده گردانی میگفت: خواب دیدم #امام_عصرو...آقا گفت: لیست گردان و بده. لیست و دادم شروع کردند با خوکار قرمز زیر بعضی #اسم ها رو خط✍ کشیدن..  زیر هرررر اسمی خط کشید، تو عملیات، #شهید_شد
بچه هاااا!
لیست اسم شماها دست #شهداست دارن میبرن پیش #امام_زمان... میگن آقا من ⇜از این دختر⇜از این پسر، خیلییی #راضی ام آقا براش #خوشگل بنویس
بعد فکر کن، آقا خودکار سبزشو ور داره بگه این #سرباز_خودمه
 بچه هااااا  بخر بخره ها!     #مهمونیه بچه ها زود با
از افراط و تفریط در بیان بپرهیزید. شما ملاحظه کنید در قرآن وقتی درباره‌ی
مثلاً فرض کنید کفّار و مخالفین پیغمبر یک مطلبی را بیان میکند، بعد
میگوید: وَلکِنَّ اَکثَرَهُم یَجهَلون؛ نمیگوید «و لکنّهم یجهلون»،
میگوید: اَکثَرَهُم یَجهَلون، یعنی یک عدّه‌ای هم در بینشان هستند که محکوم
به این حکم نیستند. این جور نباشد که شما به طور قاطع یک مجموعه را نفی
کنید یا اِشکالی بر آنها وارد کنید؛ در حالی که ممکن است بعضی از اینها
مشمول این اِشکال شماها ن
شما رو نمی دونم ولی من دیگه توی بیان اون حس امنیت قبلی رو ندارم. آخ که پناهگاه دیگری نیست!
بلاگفای غیرقابل اعتماد
میهن بلاگ متروکه
بلاگ اسکای سرخود
پرشین بلاگ و ... فراموش شده...
و بقیه ای که نمیشه رفت سراغشون.
از سرویس های وبلاگ دهی خارجی هم اطلاعات خاصی ندارم و آیا اصلا می شه آرشیو رو منتقل کرد یا نه خدا می دونه.
دیشب حتی برای چند لحظه به کانال نویسی هم فکر کردم. برای منی که حرفهای کوچولو موچولوی زیادی تو ذهنمه گزینه بدی نیست ولی دلم رضا نمی ده!
ا
تقریبا می تونم بگم نا امیدی یه بخش جدایی نا پذیر این روزامه
یه نگاه به پاییز کردم دیدم کلن هیچکدوم از تست های مبحثای هندسه رو نزدم میدونید یعنی چی؟یعنی سه ماه تو هندسه عقبم اونم درسی که کلن برام تازست
ریاضی ۲ هفته شایدم بیشتره عقب افتادم
وقت ندارم و یک عالمه کارای غیر منطقی باید انجام بدم 
بدنم عجیببب خسته است و نمی کشه ،انگیزم صفره ،تمرکزم سفره،در مقابل درس خوندن واقعا کشش ندارم
احساس میکنم نمیشه یه دلم میگه ول کنم برم برای سال بعد یه دلم م
دارم این تابستونو واقعا زندگی میکنم 
نه اینکه مشکلات و فکر و غصه نباشنا ،نه ، فقط به قول و قرارام با خودم پایبندم 
یکشنبه میرم کلاس موسیقی ثبت نام میکنم و هنر مورد علاقمو شروع میکنم
هر روز کتاب میخونم ، زبان میخونم ،ورزش میکنم 
دنبال پیدا کردن کلاس هندبالم که برم، چون از وقتی توی دانشگاه دنبالش کردم بشدت بهش علاقمند شدم :)))))) 
مرداد باز باید برگردم تهران و برم پیش دکتر ببینم چی پیش میاد :))) و خب اگه این تابستون کارم راه بیوفته یه مدت باید از ور
1/ بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار دست اندرکاران کنگره ۵۴۰۰ شهید استان کردستانمیدان کار مبارزین کردستان یک میدان هموار و آسوده و راحتی مثل بقیه ی شهرستانها نبود؛ ضدّانقلاب در خود شهرهایشان، حضور داشت و اینها ایستادند، با آنها جنگیدند.2/ طراحی دشمنان انقلاب این بود که از اختلافات مذهبی و قومی، برای شکست جمهوری اسلامی استفاده کنند. عناصر مؤمن و هوشمند در کردستان این توطئه را خنثی کردند/ کارهای عمرانی زیادی انجام گرفته منتها در مناطق کُر
نه بهتره که حرف بزنم. اصلا مگه چقدر به زنده‌موندن اطمینان داریم که حرف‌هامون رو بخوریم و حرف نزنیم،هان؟ 
می‌خواستم بگم هرشب کابوس می‌بینم، بعد سرچ کردم دیدم کابوس به چیزهای وحشتناک‌تری اطلاق میشه. من هرشب دارم خواب بد می‌بینم. خواب‌هایی که وقتی بیدار میشم هم کیفیت زندگی‌م رو تحت تاثیر میذاره. لابد شما هم می‌بینید. مگه میشه شما خواب بد نبینید؟ مگه میشه شماها نگران از دست دادن نباشید؟ از دست دادن خودتون و همه‌ی عزیزانتون. من می‌ترسم. ص
 
در کل من میدونم که شماها همه تون اینکارها رو میکنین.
یعنی خیلیاتون از صبح تا شب اینو اون رو گوگل میکنین.
 
خود من رو ادمها و مخصوصا یک عالمه پسر گوگل کردن و دارن میکنن برای همینم هیچ کدوم از پروفایلامو اپدیت نمیکنم (به اون دلیل  و چند دلیل دیگه).
 
ولی واقعا نیازی به گوگل کردن نیست.
 
زمان بدین به همه چیز،
 
توی زمان خودش، همه چیز درست میشه.
 
 
یه چیزم بگم
 
دلیل اینکه من گرگ زاده رو گوگل کردم، این بود که اون از من همه چیز رو میپرسید، و من نمیپرسی
کسب درامد از طریق بازی
.
.
.
.
برای بیشتر شماها این سوال پیش می آید که به غیر از شرط بندی ها و بازی های ورزشی چه بازی های دیگری می تواند درآمدزا باشد و بتوان کسب درآمد کرد. البته که امروزه بسیاری از بازی های درآمدزا ایرانی و خارجی وجود دارند که به راحتی و بصورت آنلاین و اینترنتی می توانید بعد از یادگیری آنها پیشرفت کرده و کسب درآمد کنید.
 
متاسفانه یا خوشبختانه امروزه بازی ها فقط اسباب سرگرمی و تفریح نیستند بسیاری نیز از این راه کسب درآمد می کنن
احیانااااا بس نیس دیگعععععععععع ؟؟؟
 
کارتون به فن آرت رسیدهههههههههههههه ؟؟؟
 
بابا شماها دیگه چه بدبختاییی هستین دیگههههه.....
 
بعد اسمتون هم گذاشتین خواننده ؟؟؟
 
اون از هیراد فلک زدتون اینم از این مفلوک بی شعور گاو صادقلو 
خیلی هم جالبه ادعا هم دارن که ما نمیشناسیمشون و خودشونو جزو بهترین ها میدوننن
 
من برای نژادم متاسفم
 
کم مونده بیان فیک لاو رو کاور کنن به فارسی بگن خودمون نوشتیمش ....
 
سلام دوستان ، یک خبر دارم واستون 
تصمیم گرفتم کار نقاشی دیجیتال را به صورت رسمی ادامه دهم. 
در سایت قسمتی ایجاد کردم که شما می تواند برای خودتان یا عزیزانتان سفارش نقاشی دیجیتال بدهید.
خیلی خوشحال میشم که چهره ی شماها رو به تصویر بکشم .
برای سفارش دادن نقاشی دیجیتال به این آدرس برید : 
 
سفارش نقاشی دیجتالی چهره 
 
بعضی از نمونه کارها در لینک بالا وجود داره.
من از دو نرم افزار از شرکت آدوبی + قلم نوری وکام برای طراحی تصاویر استفاده می کنم.
برای
به نظرم باید ستایش چهارم ساخته بشه 
توی این سری اولویت با اونایی بود که آفتاب لب بوم بودن 
ستایش و فردوس و خانم بزرگ و آقای مظفری ازدواج کردند
سری چهارم باید ساخته بشه تا محمد پسر ستایش دوتا دختر ای صابرم ازدواج کنند
تازه هنوز عروس فردوس که روی ویلچرم بود مونده اونم باید خوب بشه و یه شوهر براش پیدا بشه 
 
از اتاق فرمان اشاره میکنند بابای پریسیما اعتراض کرده من به خاطر شماها قتل انجام دادم رفتم زندون چرا برا من زن نگرفتی برای همین احتمالا ستا
و من تصمیممو گرفتم 
اشکمم ریختم 
گرچه هنوز بغض دارم 
اما پاییز عقلشو به احساسش غالب می کنه 
و تو فروردینی هستی 
و اون پسرک همکارم هم فروردینیه 
و لابد شماها فکر می کنید که یه دختر تو خونه مونده رو خر میتونید بکنید 
نه عزیزم 
نه 
پاییز از حسین که کار داشت لگد خورد 
که حسین خودش بابت کارش سرشکسته بود 
و تو بابت بیکاریت سرشکسته نیستی 
و امشب به من گفتی شما اگه میخواین ناز بیارین خانمِ ....(فامیلیم) که خوب مجبور نیستین و با اجبار نمیشه...
و بعدتر که
همیشه بین دو سبک رفتاری توی زندگیم گیر کرده بودم
و همیشه هم سبک اروم رو انتخاب کردم
 
همیشه از ترس اینکه تو سر کسی نزنم وایسادم توی سرم بزنن
 
اعتراف میکنم، حاصل این رفتار بیش از توسری خوردن، ناز کردن بوده
یعنی خلاصه اش اینکه از این رفتارم بیشتر خیر دیدم تا شر
 
به هر حال هرچی که میگذره جنبه های مختلف این سر پایین بودن داره اذیتم میکنه
قبلا وقتی کوتاه میومدم حس خوبی داشتم،حس ارامش داشتم
ولی الان یه حس عصبانیت شدید از درون دارم که اذیتم میکنه
ت
حوزه علمیه مشکات رفته بودیم دوره دو روزه.
کلاسمون تموم شد و استاد اومد ایستاد نمازجماعت.
بین دو نماز، پا شد یه نکته گفت دل منو برد!
 
یک نکته از کتاب آداب الصلاه امام خمینی (ره).
گفت امام می فرمایند که برا کنترل حواست در نماز، وقتی داری ذکر نماز یا حمد و سوره رو میخونی، اون رو برای قلبت بخون. یعنی توجه کن که زبانت داره به قلبت یه چیز رو میگه. براش بازگو می کنه.
بعد از چند وقت می بینی که برعکس میشه این قضیه. یعنی اذکار نماز از قلبت بر زبانت جاری میشه.
چه خبرتونه؟ چههههه خبررررررتونه؟ ارزونی ندارین که دارین!
رفاه ندارین که دارین!
رایانه نه ببخشید یارانه ندارین که دارین!
طرح خانه دار شدن اقشار کم درآمد ندارین که دارین!
سیب زمینی و پیاز ارزون ندارین که دارین!
میدان نفتی بزرگ مکشوفه ندارین که دارین!
مبارزه با اختلاس و فساد مالی و اخلاقی ندارین که دارین!
نت پر سرعت و بدون قطعی ندارین که دارین!
مسئولین دلسوز ندارین که دارین!
ارزش پول ملی ندارین که دارین!
آب و برق و گاز و نفت مجانی ندارین که دارین
اونایی که به روحانی یا همون حسن فریدون رای دادین ، دست شما درد نکنه.خیلی زحمت کشیدین. امروز با سیاست های غلط دولت منتخب شما بقیه باید پاسوز انتخاب شما باشه.اون از گرانی های 96 ، بنزین 3 برابری بعنوان عیدی در شب میلاد و دیگه چی میخواد بشه ؟
 
رئیس جمهوری که اینقدر مردمش رو لایق ندونست ، حالا حداقل همونهایی که بهش رای دادن چون بقیه شون که ادم نبودن ، نیومد باهاشون صحبت کنه و اکثرا سخنگوش رو میفرسته .خلاصه اینکه خیلی زحمت کشیدین هر چند که تقصیر شما
بچه های گل توی خونه! سلامی به گرمای دست هایتان! 
شاید باورتان نشود ولی در اثر همان دو ماه وبلاگ نویسی مدام، حملات پنیکم برگشته! حالا من با همه وجود دوستدارم بلاگر باشم. حرف دارم برای زدن و دروغ چرا، هرچند هم پست هایم دری وری و پوچ، من دوستشان داشتم! من با همه وجود دوستدارم بلاگر باشم و نمیتوانم! چون از اضطراب خفه میشوم. خوش به حالتان که میتوانید بلاگر باشید. ببخشید که با صفحات حذف شده وبلاگ های من مواجه میشوید. 
باور بفرمایید اینکه نصفه شب در ا
من همیشه می‌گویم همهٔ رابطه‌ها قرار نیست تا ابد ادامه داشته باشند، بعضی‌ها می‌آیند که بروند، تضمینی نیست که دوستی‌ها پابرجا بماند و رفاقت‌ها کمرنگ نشود و... ، اما با وجود این باور، باز هم آدم‌ها تا همیشه در یادم می‌مانند و دلم برایشان تنگ می‌شود. فراموش کردن آسان نیست. دلم برای شماها تنگ شده. هرگوشهٔ زندگی را که نگاه ‌‌می‌کنم یک چیزی پیدا می‌شود و مرا به یاد شما می‌اندازد؛ از تسبیح صورتی توی سجاده‌ام تا هدفون و کتاب‌های توی قفسه و...
یکی بیاد که دستشو ببرم بالا، بگم هرکس که من دوست، آشنا و فامیل او بوده‌ام، زین پس فلانی دوست، آشنا و فامیل اوست.
یه تعداد آدم رو فقط انتخاب کنم، بگم شماها حق ندارید اون جدیده رو دوست، آشنا و فامیل خودتون بدونید. من برای شما هستم هنوز. 
بعدشم دست همون تعداد (یا اگه دستشون نمی‌شه یادشون) رو بگیرم و برم یه جایی که کسی نشناسدم به جز همونا. و کسی زبونم رو نفهمه و زبون کسی رو نفهمم به جز همونا. 
+عیدتون مبارک. از این پونصدیا و هزاریای عیدی نصیب همه‌تو
هر روز دارم ۱۵۰ کیلومتر میرم و میام و وقتی ظهر میرسم خونه شبیه بستنی عروسکی آب شده ام ، کولر رو روشن میکنم ، خیس عرق از گرمای وحشتناک اون جاده ی بیابونی میشینم نهاری که از شدت گرمای راه هنوز داغه داغه رو با یه لیوان دوغ آب علی میخورم و یک راست میرم تو تختم و بیهوش میشم... 
وقتی هم بیدار میشم میخوام به کلی کار برسم و نمیرسم :))) 
و البته خودم رو اصلا تحت فشار نمیذارم...
کارهایی که انجامشون برام ضروریه طی این مدت ، فقط پایان نامه ام و سه تار و کشیکهام .
سلااااام 
آقا من یادم رفت بیام بنویسم از بس قضیه این سیل و این اتفاقات اعصابمو داغون کرد که هیچی ننوشتم از روزایی که گذشت
از اول فروردین مسافرتمونو شروع کردیم و هشتم برگشتیم خییییلی خوش گذشت اما متاسفانه آخرای مسافرت همه برنامه هامونو ریخت بهم و همون آبادان موندیم و اهواز و شهرای اطرافشو گشتیم
بعدشم که تو راه برگشت بودیم شد باد و بارون و ازینجور چیزا و خبرای بعد از همه شهرای ایران..
بهرحال هرچی روزای اول خوش گذشت روزای آخر خیلی سخت و ناراحت
 
به گزارش مشرق، کانال تلگرامی بیست با انتشار تصویر از پس زمینه پروفایل صفحه توییتر پیروز حناچی شهردار تهران نوشت: طرف پس زمینه پروفایل توییترش با پل طبیعتیه که زمانِ قالیباف ساخته شده و داره باهاش پُز میده همه جا... بعد اومده تو تلویزیون میگه؛ به دلیل ناکارآمدی شهردار قبلی من این دوره نتونستم کار خاصی انجام بدم! کلا انگار شماها عادت دارید بگید تقصیر دولت قبلیه!
 
 
لینک منبع: https://www.mashreghnews.ir/news/1062824/%D8%AD%D9%86%D8%A7%DA%86%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%87-%
متنفرم از مرد ها یا پسرایی که میگن دختر باید کوچولو باشه موهاش یه متر باشه لوس باشه فلان :|
من از فضا اومدم که بدون این ملاکا کسیو دوست داشتم
نگفتم قدش بلند باشه یا سیکس پک باشه یا چشم آبی باشه و فلان
اگر واقعا میخواید یه زندگیه ارومو کنار کسی داشته باشید 
یا میخواید واقعا کنار یکی بهتون خوش بگذره 
اون ملاکا تاثیری نداره :|
مثلا یکی میگه چون دختره موهاش یه متر بود خیلی بهمون خوش گذشت  
زندگیمون از بقیه بی دغدغه تره
یا رابطمون پایدار تره
من مید
لطفا هیچ‌وقت، هیچ‌کدوم از حرفای منو باور نکنین، حتی یه کلمه‌شون رو، وقتی مسخره‌ترین چیزی کافیه تا مهمترین چیزام کله‌پا بشن، مسخره‌تر اینه که بعد دوباره عین احمقا تموم تلاشم رو می‌کنم تا از اول بسازمشون، یکی نیست بگه بابا بذار باد ببردش! آخه برا چی؟ داری واسه کی خودتو می‌کشی؟
 
پ. ن. اول. چیزای جالبی می‌نویسه. یه جا نوشته بود
راه‌های رسیدن به خوشبختی و آرامش، اختتصاصا برای شما
به هیچ‌کس و هیچ چیز اهمیت ندهید چون فقط وقت خود را تلف می‌ک
تا حالا شده فکر کنی خودم کیم؟ من واقعا چه آدمیم؟ انقدر میگن خودت باش یعنی چی؟ الان اگه تقلید کنم از بقیه تو زندگیم ینی دیگه خودم نیستم؟ اصلا چرا خودم باشم؟
دوست دارم دیدگاهای شماها رو هم بدونم و تو پست بعدی نظر خودمم میگم 
چون این موضوع دوست دارم رنگشم به دوست داشتنی موضوعه برام 
 
امشب بابا میگفت خوشش نمیاد از مهمون برنامه دورهمی و باید بزنه یه جای دیگه. بعد مامانم مه داشت واسه من تعریف میکرد، بابا بیشتر میدونست چی به چیه!! :)
مامانم چند روز پیش دنبال کلیپسش میگشت. یهو گفت شماها کلیپسمو میذارین یه جایی و من بایذ بگردم که اصلا هم خوشایندم نیست :))) من خیلی خوشم اومد از این جرف. 
امروز آبرنگ خریدم و نقاشی کردم کمی. از وقتی رفتم سمت ایلاستریتور نقاشی رو جالب یافتم! الان خیلی خوشحالم که آبرنگ و دفترش رو خریدم و کلی طرح جدید گرف
قصه از این قرار که من به دعوت یکی از دوستان به چالش زندگی بودن قند دعوت شدم. 
همچین شوخی شوخی الان نزدیک ده ماهه که قند نخوردم. 
با نبود قند مشکلی ندارم اما واقعا برام سخته که شکلات نخورم 
یک جا شکلاتی کوچیک تو شرکت هست روی میز که من هر روز بی اختیار چشمم میره سمتش و با خودم میگم چه سخته زندگی بی شماها 
حالا نه فکر کنید شکلات خیلی خاصی هم هست نه اتفاقا خیلی هم معمولیه 
اما نمیدونید که چقدر سخته 
نا گفته نمونه که چند باری از زیر چالش در رفتم . مثل
سلام بچه ها
خیلی وقته نبودم چقدر دلم تنگ شد واسه مطلب گذاشتن واسه شماها
با قرنطینه چیکار میکنید؟
چقد برنامه ریزی کره بودم که عید برم روستا و کلی عکس و فیلم از مناظر و رسم و رسومات عید واستون بگیرم که این جوری شد
امیدوارم این روزا زودتر بگذره ...
 بچه ها اینجا یکم کم کار شدم عوضش کسایی که دوست دارن عکسای منو دنبال کنن پیج اینستاگرامم رو فالو کن
kashli_architect
قلمم پیرمرد غرغرو ریش بلندِ کثیفِ ژنده پوشِ کمر خمیده ی سیگار به دستِ الکل در جیبی شده که جز اِهن و اوهون و نشخوار فحش ناموس به این و اون چیزی ازش در نمیاد.
ممکنه زیاد بیاد اینطرفا حرف مفت بزنه کارشه ... از بس که حرف مفت شنیده.
 
ناموس کلمه سکسیستیه شما بخون فحش بد. اون پیر مرد بهش میگه ناموسی.
شاید فکر کنید سگ سیاه افسردگی انرژی آدم رو کم میکنه ولی یک مدلش هم هست که انرژیت رو زیاد میکنه جوری که آخر سر از انرژی اضافه ای ک بعد از اون همه کار درونت م
این یک هفته که بدون نت داشتم به نتایح جالبی رسیدم 
نقش اینترنت تو زندگی من خیلی پر رنگ 
من عادت دارم قبل هر کاری قبلش درباره اون اطلاعاتی به دست بیارم سریع میرفتم سراغ گوگل و سرچ میکردم 
این یه هفته انگار تو کما بودم 
فهمیدم عکس هایی توی گالری گوشیم دارم یه کوله خاطره دارن 
فهمیدم چقدر دوستای مجازی حالمو خوب میکنن.نبودن یه سری افراد باعث شده حرف نزنم.خیلی کم حرف زدم این هفته 
فهمیدم در نبود نت فقط کسایی سراغتو میگیرن که واقعا برات مهم باشن.ک
داشتم میومدم خونه
کنار خیابون ی پسر کوچولو بود
از همین کوله های کلاس اول یا دومی که ی بچه بهشون وصله
پسر کوچولو میخواست از خیابون رد بشه ولی نمیتونست
خیابون خیلی شلوغ و بزرگی نیس ولی برای بچه ای که شاید زیاد این کار رو نکرده شاید ترسناک باشه
پسرک چند بار اقدام ناموفق داشت و من از چند متر مونده بهش داشتم دیدش میزدم
وقتی رسیدم پیشش 
گفتم: میخوای کمکت کنم رد شی؟
با ترس واضحی که تو صداش بود سریع گفت: نه نه مرسی خودم رد میشم
گفتم: باشه آفرین بهت
و نت
اصرار می‌کنند که سحر هم پیششان باشیم. مادر همسرم می‌گوید یک لقمۀ محبت‌ست همه با هم می‌خوریم و می‌داند من چقدر عاشق این دو کلمه "لقمۀ محبت" هستم. سر ساعتی که تعیین کرده‌اند می‌رسیم. با لبخند و به گرمی استقبال می‌کند و در حالیکه به ساعت نگاه می‌کند چند تا پسته و بادام کف دست من و همسرم می‌گذارد و با لبخند می‌گوید این هم جایزۀ به‌موقع آمدنتان. همانطور که سفره را می‌چینیم با خوشحالی زیر لب زمزمه می‌کند "آدم خستگی از تنش در میره وقتی شماها ب
مردک به خیال خودش داشت قهرمان بازی درمی‌آورد و انتظار داشت با تشویق جمعیت مواجه شود. میکروفن را گرفت و اعلام کرد:«من اگر دیشب شماها را در میدان آزادی می‌دیدم، برخوردم با شما فرق داشت و قطعا مقابل شما قرار داشتم. ولی حالا بیایید با هم حرف بزنیم!» از توی جمعیت کسی فریاد زد:«یعنی دیشب تو میدون اگه بودیم می‌زدیمون؟!» یکی دیگر گفت:«یعنی دیشب اونجا بودی؟! جلوی مردم؟!»
تایید کرد. جمعیت نگذاشتند حرف بزند.
معلوم نبود چی توی آن مغز نداشته‌اش می‌گذشت
قبول دارین یه سری چیزا واقعا رو مخ آدمن؟ مثلا هورت کشیدن چایی ،خروپف کردن ،ملچ مولوچ کردن(رومخی اعظم)و... .یکی از چیزایی که همیشه آزارم میده حرف زدن با آدماییه که همیشه حرف خودشونو میزنن یعنیا اصلا نمیخوان قبول کنن  حقیقت و حالا تو بیا هزارتا دلیل و مدرک بیار انگار واسه دیوار حرف میزنی البته اغلبم به نفعشون نیست که بفهمن چی میگی، پس چی میتونه از این بهتر باشه که خودشونو بزنن به کوچه ی علی چپ؟ حتی مورد داشتیم اون وسط مسطاگیس و گیس کشی راه افتاد
به نام خداسلام دوستان عزیز آیا شما می خواین برنامه نویسی یاد بگیرید؟ یا میخواین یه انیمیشن بسازید؟ ⏳و یا شاید میخواین یه بازی ساده و جالب درست کنین؟ و یا حتی، یک قطعه ی جالب موسیقی بسازید؟ حتی بعضی از شماها ممکنه بخواین جذابیت درسایی مثل ریاضی و... رو برای خودتون و دیگران زیادتر کنید.و شایدم بخواین نقاشی کنید و با تصاویری که دارید یه فیلم داستانی خوب درست کنید؟! و حتما هم دوست دارید که کارهاتون رو به دیگران نشون بدید و طرفدارایی رو برای خودت
برنامه ام‌ اینکه یه روتین جدید رو شروع کنم اگر خوب پیش رفت ک اعلام میکنم اگر خوب پیش نرفت خودتون پستو فلاپ شده در نظر بگیرید:)
+میشه دعا کنید سمیولوژی رو خوبِ خوب بدم؟
+تا بحال به این فکر کردین ک یه کاری چون بدرد بقیه و خودتون میخوره رو انجام بدین و بیخیال آرزوتون بشید یا برعکس؟!کدومش اولویته؟کدومش با ارزش تره؟انتخاب سختیه!
+دکتره متخصص ENT عه اومده سرکلاس چندتا اصلاح شاخ پزشکی که در سطح مانیست بلغور کرده بعد میگه شماها ک درس نمیخونید:/ کل کلاسش
قطار تهران اندیمشک...از واگن خودمون شروع کردم دونه دونه کوپه ها رو سر زدن...کوپه اول واگن چهاردر زدم و دیدم به بهههه....!هشت نه نفر از کادر اردو دور هم جمعن و میگن و میخندنیه سلام گررررم کشدار و هماهنگ از جانب بچه ها و من...بعدم شروع کردن دست زدن که به به عروس مون اومد.... :)و بعدش شروع کردن شعر خوندن و شلوغ کردن :) کلی دور هم شادی کردیم و خندیدیم... و گفتم اماان از دست شماها....اگرچه من هی ذهنم درگیر این بود که اولین کوپه ایم و بغل مسئول واگنیم...ولی سعی کر
* طراح : محمد صابر شیخ رضایی :: ۱۳۹۸/ 2020 :: Designer: Saber Sheykh Rezaei
* در روزهای آغازین بهمن ماه ۱۳۹۸ همزمان با نمایش مجموعه "گورستان سربازان آمریکایی" در محوطه موزه استکبار ستیزی ۱۳ آبان، تابلوی عریض "جنتلمن های تروریست" نیز به نمایش درآمد.* این تابلو بازنشر متفاوتی است از اثر "صداقت آمریکایی" که همسو با گرافیکِ اجرایی دیوارنگاره های جدید لانه جاسوسی سابق آمریکا در ایران، که نیمه آبان ماه امسال رونمایی شده بود ارائه شده. استفاده مختص از رنگ های پرچم دو ک
عنوان زیاد مرتبط به پست نیست و داد دل منِ چون واقعا نوشتن یه عنوان خوب برای پست ها چیزیه که یادم رفته.
کتاب"عطیه برتر"از پائولو کوئلیو امروز تموم کردم.
یه مقداری حس میکردم قبلا خوندمش حسی بهم میداد که موقع خوندن کتاب"پدران،فرزندان،نوه‌ها"داشتم.
برشی از کتاب:
《چرا دلمان میخواهد تا ابد زنده باشیم؟زیرا امیدواریم در آینده کسی خواهد آمد که ما از دل و جان دوستش داشته باشیم.چون میخواهیم روز دیگری در کنار کسی که دوستش داریم زندگی کنیم.چون میخواهیم
تازه یه کم گوشمون داشت از شنیدن خبرهای بد امن میشد که باز این خبر شیرهای آلوده اعصابمون رو بهم ریخت. 
برای من که یه مادرم، شاید دردناک ترین خبر همین باشه که شیری که بچه م میخوره آلوده ست. اونم آلودگیی که با هیچ جوشوندن و پاستوریزه کردنی از بین نمیره.
برای خودم خوردن یا نخوردن شیر چندان اهمیتی نداره. هرچند این روزها از هر طرفی که میچرخم، یه سری از استخونام صدا میدن و موقع نماز مجبورم دستم رو به زانوم بگیرم و پاشم و احساس میکنم تا پوکی استخوان فا
بسته موادم تموم شده برای همین احتمالا یکمدت ریاضت بکشم و نیام اینجا و همچنین نیام  نوشته هاتون رو بخونم :|
پس
یک‌: خداوکیلی  سعی کنید کمتر بنویسید تو اینمدت :|:))
دو : برایم دعا کنید عین این معتادها کم نیارم :| جدی دعا کنید :|
سه : دعا کنید تو اینمدت کتاب خوان شدیدی بشم ایشالا !
چهار : نمیخوام بسته مواد بخرم چون از یه طرف میخوام پس انداز کنم هم وقتم را هم پول های نداشته ام را :دی 
هم انرژیم را !
پنج :  
یه سوال دارم بسته های اینترنت همراه اول خوبه یا ایر
یک.یادم نمیاد آخرین بار کی خبر خوبی شنیدم...خبر بد?روزی هزارتا...سال نود و هشت بوی خون میده...
 
دو.امروز برای بار سوم در چند ماه اخیر دیدم مادرم بخاطر آینده ی رو هوای ما اشک میریخت...صدای فین فین مادر می اومد و برادرم که میگفت چرا فدات شم?و بعد از کلی اصرار،سادات گفت بخاطر سرنوشت شماها...آه تو مادر بگیره یقه ی باعث و بانیش رو...
 
سه.کرونا که دیر یا زود می اومد ایران و همه میدونستیم ولی باز خدارو شکر از قم شروع شد اینجوری اقلا خیالمون راحته جناب تبریز
می‌دونی، من خودم می‌تونم یه‌جوری حال خودمو خوب کنم، یا حتی به خودم تلقین کنم که خوبم؛ این‌طوری واقعا خوب می‌شم اما وقتی شماها هر روز میاید میگید چرا رنگت پریده‌ست، چرا اضطراب داری، چرا چند وقته سرحال نیستی، چه‌قدر لاغر شدی، وای استخون فلان‌جات میاد زیر دست! چرا زیر چشمات گود افتاده؟ مریضی؟ چرا چرا چرا... چرا از من نمی‌کشید بیرون؟ چرا راحتم نمی‌ذارید؟ هیچ می‌فهمید این‌طوری داغون تر می‌شم؟ می‌فهمید وقتی مدام تو فکر حرفاتونم نمی‌تون
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است—جناب اقای – وی- او-ا امریکا شما که انتقاد میکنید- ایا خود شماها بهترین خبرنگاران دنیا هستید  یا امریکا ازروی  نچاری شمار اورده است سواد این کاررا   دارید یا یک الگوی  شیطانی بدست شمادادند ازان کور کورانه پیروی میکنید- دراسلام براساس گفته استادمعزز حضرتا دکتر ایت الله جناب اقای مرتضی مطهری رحمت الله علیه فرمودند منافع جمع بیش از منافع فرد است لذا فرد بخاطر جمع شهیدمیشود پس منافع جهانی مهمتراز منافع
رهبری عزیز:
 لکن من آنچه در آغاز این عرایض میخواهم عرض بکنم، مربوط به ماه مبارک رمضان است که بیش از نیمی از این فرصت طلایی را ما گذراندیم و کمتر از نیمی از این ماه باقی است. این فرصت را باید برادران عزیز، خواهران عزیز، مسئولین محترم، بخصوص ماها، خیلی مغتنم بشماریم؛ فرصت انابه است، فرصت رجوع به خدای متعال است، فرصت نورانی کردن دل و طراوت دادن به دلها است و فرصت تضرّع است؛ پیش خدای متعال تضرّع کنیم. هرکدام از شماها در هر بخشی که مشغول کار هستید
جناب تدبیر و امید! هه... امید رو که تو جامعه کشتی تدبیری هم که ازت ندیدیم خواهشا" دیگه اون خنده ی مسخره رو نزن و بگو ما از نزدیک حواسمون ب مشکلات مردم هست! یکم جدی باش! منه جوون حالم از دولتت بهم میخوره میفهمی؟ توی دولت شما توی زمان ریاست جمهوری شما زندگی سخت شد و واسه خیلی ها غیر ممکن خیلی از جوون ها رو بی تدبیری شماها ب ناامیدی کشونده.. من هنوزم میگم که حالم از دولتت بهم میخوره.و اصلا ایمان ندارم ب اینکه بتونی چیزی رو درست کنی!
 
+ ما هر چی بخوا
 
دفتر اول
یُعاد
 
سعید مدعی دیدن موجودات فضایی می‎شود
 
سعید ابونحس خوشبدبین در نامه‎اش برایم نوشت:
از طرف من به همه خبر بده عجیب‎ترین حادثه‎ای را که برای انسان‎ها رخ داده، از عصای موسی و رستاخیز عیسی بگیر تا انتخاب شوهر لیدی برد به ریاست جمهوری ایالات متحده.
خلاصه من غیبم زده، نه که مرده باشم. نه که آن‎طور که بعضی از شماها فکر کرده‎اید لب مرز کشته شده باشم، نه که به فدایی‎ها پیوسته باشم _آن‎طور که بعضی که فضایلم را می شناسند با خودشان ف
دفتر اول
یُعاد
سعید مدعی دیدن موجودات فضایی می‎شود
سعید ابونحس خوشبدبین در نامه‎اش برایم نوشت:
از طرف من به همه خبر بده عجیب‎ترین حادثه‎ای را که برای انسان‎ها رخ داده، از عصای موسی و رستاخیز عیسی بگیر تا انتخاب شوهر لیدی برد به ریاست جمهوری ایالات متحده.
خلاصه من غیبم زده، نه که مرده باشم. نه که آن‎طور که بعضی از شماها فکر کرده‎اید لب مرز کشته شده باشم، نه که به فدایی‎ها پیوسته باشم _آن‎طور که بعضی که فضایلم را می شناسند با خودشان فکر ک
در انتقاد کردن به دو نکته توجّه داشته باشید:
1. در انتقادها سعی کنید که نقطه‌ضعف به طرف مقابلتان ندهید؛ یعنی جوری
حرف نزنید که بتوانند شما را در مرجع قضائی محکوم کنند.
2. از افراط و تفریط در بیان بپرهیزید. شما ملاحظه کنید در قرآن
وقتی درباره‌ی مثلاً فرض کنید کفّار و مخالفین پیغمبر یک مطلبی را بیان
میکند، بعد میگوید: وَلٰکِنَّ اَکثَرَهُم یَجهَلون؛ نمیگوید «و لٰکنّهم
یجهلون»، میگوید: اَکثَرَهُم یَجهَلون، یعنی یک عدّه‌ای هم در بینشان هستن
آه که مطمئن نیستم که ناراحت نمیشه اسمشو بگم؟ 
یه خانم عزیز و نازنین فضای بیان که همتون می شناسیدش 
درگیر یه مسئله ی سلامتی شده که به دعای شما دوستان احتیاج داره 
چند وقته می دونستم این مورد را داره اما واقعا نمی دونستم و نمی تونستم باور کنم که به این جدی ایه 
دیشب عصبانی شدم بعد ناراحت شدم بعد حس کردم احساسم ترحمه؟  
برای همین به فکرم رسید از شماها بخوام براش دعا کنید 
دعا کنید اولا خدا توانشو زیاد کنه و دوما هر چه زودتر سلامتی و شفای کاملش را

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پایگاه تخصصی علمی صنعت فولاد